-
رونی برمیگردد!
یکشنبه 3 بهمن 1395 15:11
تقریبا مطمینم هیچ کس اینجا رو نمیخونه.اینقدر که خودم فراموشش کردم و اینقدر که وبلاگ نویسی بین دنیای پر زرق و برق اینستا گرام و تلگرام گم شده. و چه خوبه وبلاگ نوشتن.اینجا از واقعیت ها میگیم.ازهر دو روی سکه.اینجا فقط ازلحظه های قشنگ و شیک و لوکس و روشنفکرانه مون عکس نمیزاریم.اینجا خود خودمونیم. آخرین نوشته ام خرداد ماه...
-
رونی و خرداد پر از حادثه
چهارشنبه 5 خرداد 1395 13:33
اردیبهشت زیبا به پایان رسید.نسبتا از خودمون راضی بودم.با اینکه سفر طولانی نرفتیم ولی سفرهای کوچیک زیاد رفتیم و البته با کنار رودخونه رفتن هم خودمونو خفه کردیم!پس فردا دیگه سد رو میبندن .... پسرکم کلاسای ترم سه رو شروع کرده و این دوره جدا شدن از مادر رو تمرین کردن که خداروشکر همون طور که پیش بینی میکردم هیچ مشکلی نداشت...
-
رونی و نگرانی هاش
دوشنبه 30 فروردین 1395 20:18
تو این مدت که ننوشتم جاری دار شدم.یک سفر به دبی رفتیم.اولین سقف خونه زده شد و ... استرس بدی دارم.الان دارم آهنگ های اون دورانی رو گوش میدم که تازه با ساسا آشنا شده بودم.و همین جوری استرس میریزه تو جونم. داشتم فکر میکردم اومدن پسرم به زندگیمون خیلی خوبیا داشته و مسلما اگه الان نداشتمش و بچه دار نمیشدم از شدت ناراحتی در...
-
رونی سر شلوغ میشود
یکشنبه 11 بهمن 1394 18:18
ما بالاخره زمین خریدیم و پرونده 5 ماه جستجو به سر اومد اما پرونده گنده تر ساخت خونه باز شده. امیدوارم همه چی خوب پیش بره.هنوز سند نزدیم و یه کووووه کار اداری همین اول جلومون سبز شده.ولی خب من هیجان هم دارم یه کم.فقط میترسم خونمون به اندازه کافی خوشگل و دلبر نشه ادم استرس میگیره دیگه یه زمین خوش سایز و با نور و بر کافی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 دی 1394 12:29
این روزا پسرکم خیلی یکدنده و لجباز شده.خیلی سعی میکنم دعواش نکنم و سرش داد نزنم.ولی واقعا دود از گوشام بیرون میزنه اینجور وقتا. هر چند هر چه قد من سعه صدر نشون میدم اونم بهتر و درست تر رفتار میکنه.از بلبل زبونیش هرررر چی بگم کمه.یعنی میخوام قورتش بدم. صدای خیلی بانمکی هم داره. مشغول رژیمم و نسبتا از خودم راضیم.دیگه...
-
رونی از نو مینویسد.
یکشنبه 20 دی 1394 11:23
بالاخره تونستم بنویسم. اووووه. اصلا یادم نمیاد آخرین بار کی نوشتم به گمونم اواخر آبان بود.هر چند اتفاقای خاصی هم نیفتاد.یه مدت به طرز عجیبی همه چی خوب بود.بعد یه هو افتادیم رو دور بدبیاری. از نوع کاری و غیر کاری. این روزا خسته ام و معلق.ما از بعد از تولد پسرک همش دنبال خونه بودیم و هیچی به هیچی.البته کلا خیلی وسواسی و...